در طول سال گذشته انجام پذيرفت :
افزايش بيش از 25 درصدي كاشت درخت ودر ختچه در كرمان
مديرعامل سازمان پارك ها و فضاي سبز شهرداري كرمان از افزايش بيش از 25 درصدي كاشت درخت ودرختچه در شهر كرمان در طول سال گذشته خبر داد.
مهندس ايمان سيف الهي با بيان اينكه در سال گذشته چها ر ميليون و 700 هزار نهال دائمي و فصلي در نقاط مختلف شهر كرمان كاشته شده است ، رز ، بنفشه و ميخك را از جمله نها ل هاي كاشته شده در اين مدت عنوان كرد.
وي همچنين از افزايش بيش از 25 درصدي كاشت درخت و درختچه در مدت ياد شده در شهر كرمان در مقايسه با مدت مشابهه سال قبل در شهر كرمان عنوان و اضافه كرد : در سال گذشته حدود 77 هزار انواع درخت و درختچه در پارك ها و فضاهاي سبز شهر كرمان كاشته شده است.
به مناسبت نهم ارديبهشت ماه، روز «شوراها»
اسلام به عنوان مكتبي جامع و همهجانبهنگر به تمام ابعاد وجودي و نيازهاي انسان توجه كرده است. يكي از مسائل مهم و ارزشمند در گستره زندگي اجتماعي، تعامل، همفكري و مشورت است. دين اسلام به لحاظ جامعيت، بالندگي، سعادتبخشي و پويايي كه در قوانين و آموزههاي خود دارد، به همفكري و مشورت توجه ويژهاي نموده و اهميت، جايگاه و فوايد آن را گوشزد نموده است.
روايات بسيار و آياتي از قرآن مجيد به اين امر اختصاص يافته است. همانطور كه ميدانيد كامل بودن و جامعيت از ويژگيهاي منحصر به فرد دستورات اسلام است. در قرآن كريم كلمات همخانواده «مشورت» در سوه بقره در آيه 233، آلعمران در آيه 159 و سوره شوري در آيه 38 ذكر شده است و به معناي «توافق و همرأيي»، «اهتمام به جلب نظر و رأي مردم در مسائل حكومتي» و «يكي از عوامل موثر در تشكيل يك جامعه سالم» به كار رفته است.
خداوند متعال مي فرمايد: (و شاور هم في الامر ) ، (و امر هم شوري بينهم) كه بر مطلوبيت مشورت دلالت مي كند و مسلمانان را از عواقب ترك مشورت بر حذر داشته است.
در احاديث و روايات هم مشاوره عمدتاً به معناي گفتگو و تبادل نظر با افراد صاحب نظر و خردمند و استفاده از رأي و نظر آنان در تصميمگيريهاي مهم ودشوار آمده است. در اسلام حتي به برگزيده و كاملترين مخلوق الهي يعني پيامبر گرامي(ص) با اينكه (قطع نظر از وحي آسماني) آنچنان فكر نيرومندي داشت كه نيازي به مشاوره نداشت توصيه ميشود كه در امور عمومي مسلمانان (كه جنبه اجراي قوانين الهي دارد نه قانونگذاري) و در مسائل سياسي و اجتماعي مشورت كند. اصولاً رهبران و مردمي كه در كارهاي مهم خود را با مشورت و صلاحانديشي يكديگر انجام ميدهند و صاحب نظران آنها به مشورت مينشينند كمتر گرفتار لغزش ميشوند و بيشتر كارهاي آنان قرين موفقيت، سلامتي و بالندگي بوده است. همچنين در فرمايشات پيامبر گرامي اسلام(ص) وائمه اطهار(ع) به افراد توصيه شده است تا با اشخاص عاقل مشورت كنند و از فكر و نظر آنان بهره گيرند و از مشورت كردن با افراد جاهل بر حذر باشند.
پيامبر گرامي(ص) مي فرمايند: كسي نيست كه با ديگران مشورت كند و به سوي رشد وكمال هدايت نشود. در تقويم رسمي كشور ما ايران روز نهم ارديبهشت به عنوان روز شوراها نامگذاري شده است. شورا يك اصل عقلي است كه آموزههاي دين اسلام در كتاب و سنت نيز بر آن صحه گذاشته است. انقلاب اسلامي ايران نيز بر مبناي آموزههاي اسلامي، تحقق مشاركت عمومي مردم در تعيين سرنوشتشان را به عنوان يك هدف ايجابي برگزيد و اصل ارزشمند شورا را مورد توجه جدي قرار داد. قانون اساسي نيز از انتخاب اعضاي شوراهاي اسلامي به عنوان ابزاري براي تحقق حاكميت مردم و تجلي اراده عمومي ياد كرده است. همين قانون، شوراها را از اركان تصميمگيري و اداره امور كشور ذكر كرده است.
شورا يك نهاد جمعي تصميمگيري مبتني به شيوه دموكراسي است. در چنين چارچوبي جايي براي تكروي خردگرايانه باقي نميماند. بنابراين ضروري است آن دسته از افرادي كه با نگرشي غير از اين به عضويت شوراها در آمدهاند، نگاه خويش را تغيير دهند. مردم نيز بايد اين نكته را مد نظر داشته باشند و در انتخابات آينده شوراها، افرادي را كه داراي منش شورايي هستند براي اين نهادها انتخاب كنند. اگر بهترين قوانين براي فعاليت شوراها به تصويب برسد و اگر بهترين افراد داراي منش شورايي به عضويت اين نهادها در آيند و اگر ارتباط شوراها با ساير نهادها در بهترين سطح ممكن برقرار گردد، اما مردم به عنوان كساني كه اعضاي شوراها به عنوان نمايندگان آنها قصد تحقق اراده و حاكميت آنها را دارند در اين مسير جدي گرفته نشوند، بدون ترديد شوراها در نيل به اهداف خود ناتوان خواهند بود. همراهي و همگامي مردم با شورها نيز نيازمند فراهم بودن بسترهاي مناسب فرهنگي و اجتماعي است. فراهم نمودن اين بسترها نيز بيش از هر چيز بر عهده خود شوراهاست. در حقيقت فلسفه لزوم مشورت چيزي جز دستيابي به حقيقت نيست.
مولوي مي گويد:
مشورت ادراك و هشياري دهد
عقلها مرتهل ياري دهد
گفت پيغمبر بكن اي رايزن
مشورت، كالمستشار مؤتمن
مشورت در كارها واجب بود
تا پشيماني در آخر كم شود
مشورت كن با گروه صالحان
بر پيمبر امر شاورهم بخوان
امرهم شوري براي اين بود
كز تشاور سهو و كژ كمتر شود
كاين خردها چون مصابيح انور است
بيست مصباح از يكي روشنتر است
اولين دوره برگزاري انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا در هفتم اسفند سال 77 با حضور پرشور مردم در پاي صندوقهاي رأي برگزار شد تا حقوق شهروندان از طريق تشكيل پارلمانهاي محلي محقق شود. نهم ارديبهشت، سالروز تشكيل شوراهاي اسلامي كشور را با عنوان روز ملي شوراها گرامي ميداريم.
منابع و مآخذ:
1- لغتنامه: علي اكبر دهخدا
2- فرهنگ نشر نو : محمدرضا جعفري
3-مشاوره و روان درماني: رابرت گيبسون و ميشل
4- مثنوي معنوي: جلال الدين محمد مولوي
5- فقه حكومت اسلامي: كاظم قاضيزاده
اجراي عمليات نصب روشنايي در مجموعه ي جنگل قائم
مدير مجموعه ي جنگل قائم از اجراي عمليات نصب روشنايي در مجموعه ي جنگل قائم خبر داد.
محمد ايلاقي گفت : براي اجراي اين عمليات حدود 150 حباب گلداني و 200 لامپ كم مصرف خريداري شده است و به زودي در اين مجموعه نصب مي شود .
وي هدف از اين اقدام را تامين روشنايي مناسب جهت رفاه حال و استفاده ي بيشتر و بهتر مردم از فضاهاي اين مجموعه عنوان كرد.
ايلاقي اضافه كرد: عمليات روشنايي تا پايان ارديبهشت ماه امسال به پايان مي رسد.
شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نمودهاند. از اينرو گوشهاى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهلسنّت تقديم پويندگان حق و حقيقت مىنمائيم.
* * *
قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».
(فاطمه) اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد، پس بر من وارد مىشود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...
فرائد السمطين ج 2، ص 34
* * *
قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّيقة شهيده.
اصول كافى ج 1، ص 381
* * *
قال ابن عباس: إنّ الرّزيّة كُلَّ الرّزية، ما حال بين رسولاللَّه (ص) و بين كتابه.
مصيبت تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) و نوشتارش حائل گرديدند.
صحيح بخارى ج 1، 120
* * *
تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مىسازد. كوشش پىگير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مىطلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مىخوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.
شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟
آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزادهاى را مىخراشد، هر عقلى را متحيّر مىسازد، بر هر عاطفهاى سنگين مىآيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.
شايد همين امر موجب گرديد تا توجيهگران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مىشود كرد، اى كاش زبان لال مىشد، قلم مىشكست اين خبر دهشت بار را نمىشنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مىريخت، كوهها متلاشى مىشد، جهان بپايان مىآمد و اين فاجعه رخ نمىداد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است.
اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مىكند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مىگيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.
اينك متن حديث (ابن عباس گفت:
چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشتهاى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد درگيرى در حضور من سزاوار نيست.
پس ابن عباس بيرون رفت ومى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند.
«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبيّ (صلى الله عليه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّي ولاينبغي عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: انّ الرزيّة كلّ الرزيّة ماحال بين رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وبين كتابه.»
صحيح بخارى، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حديث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازى، باب 199 مرض النّبيّ (ص) و وفاته، حديث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المريض قوموا عنّى، حديث 574. و ص774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهية الخلاف، حديث 2169.
شايد آنانكه كلام ابن عباس را مىشنيدند كه مىگويد: «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» واى مصيبت جامع، حيران و آشفته خاطر بودند كه يعنى چه؟ ! ابن عباس چه مىگويد؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذيان و ياوهگويى به پيامبر (ص) كلام ديگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مىزنم. اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مىشود.
الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، شيخ و استاد بخارى، در كتاب المصف، مىگويد:
«آنگاه كه بعد از رسولخدا (ص) براى ابوبكر بيعت مىگرفتند. على (ع) وزبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مىكردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست وپس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمىشود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مىدانيد كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مىزند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »
«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »
كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.
ب: همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه، آورده است. سيوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:
ابن عبدالبر، در الاستيعاب، نيز اين داستان را نقل كرده است.
ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975. و...:
و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانكه بلاذرى مىگويد: « ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانهاش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانهام را بر من به آتش مىكشى؟ ! عمر گفت: بلى. »
«انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »
بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.
وابوالفداء نيز مىگويد:
« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بيرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.
پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.
پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ اى پسر خطاب ! آمدهاى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟ ! گفت: بلى. يا در آنچه امت وارد شدهاند وارد شوند. »
« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضياللَّه عنها) وقال: ان ابى عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشىء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضياللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة. »
ابوالفداء، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بيروت.
اين سخن و اين رفتار تفسيرى بر كلام ابن عباس «الرزيّة كلّ الزريّة» گرديد. نه، سخن ابن عباس تفسيرى به گستردگى تاريخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در اين رزيّه و ماتم، تاريخ قصيدهاى سروده است، كه اين گفته و كرده عمر جزء اوّلين مصرعهاى آن قصيده بود. شايد ابن عباس هم از آن غزلى كه عمر سرائيد «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزيّة كلّ الزريّة» را درك نمىكرد. و تنها پيامبر اكرم (ص) در بستر بيمارى اين غزل غم را تا به پايان خواندند، كه درد و تلخى آن، سختى بيمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اينرو عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مىكند و مىگويد:
سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين... و كان ديّناً صالحاً.
تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.
از پيامبر اكرم (ص) نقل مىكند كه فرمود:
«چون به دخترم فاطمه مىنگرم بياد مىآورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانهاش ذلّت وارد گرديده، از وى هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمىآورد « يا محمداه ».... پس او اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد، پس بر من وارد مىشود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».
«..وانّي لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع بعدي، كانّي بها وقد دخل الذّل بيتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنينها وهي تنادى: يإ؛ محمداه...فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليَّ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »
فرائد السمطين، ج 2، ص34، 35 طبع بيروت.
هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم (ص) آمدند كه وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز پابه دنيا ننهاده بود گرديد. چنانكه ابن ابى دارم - آنكه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گرديد ». را مورد تقرير و تأييد قرار داده، تا مورد نكوهش گروهى قرار گرفت.
«كان ابن ابى دارم مستقيم الامر عامة دهره ثم فى آخر ايامه كان اكثر ما يقرء عليه المثالب حضرته و رجل يقرء عليه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »
سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.
روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن خانهاش و سقط جنينش و... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مىگردد، و به عامل جنايت مستند مىباشد، و نيازى به دليل ديگرى ندارد. از اينرو است كه ائمه معصومين: واهلبيت رسولخدا (ص) مادر خود را شهيد مىخواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:
«إنّ فاطمة (س) صديقة شهيدة»
اصول كافي، ج 1، ص 381، ح 2.
با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمىماند، و شهادت دختر پيامبر (ص) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست. در عين حال باز هم اين قصّه بر باورهاى بسيارى سنگين مىآيد و جا دارد كه فرياد برآورند كه: آه چه مىگوئى؟ چه مىنويسى؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك مىگردند؟ خورشيد مىتابد؟ و.... مگر خدا به پيامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پيامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّى؛ فاطمه پارهتن من است»؟
شايد بخارى به دروغ، طليعه اين غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزيّة كلّ الزريّة»؟ مگر صحيح بخارى معتبرترين كتاب اهل سنت نيست؟ چرا اين جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وى مراسم غريبانه به خاك سپارى فاطمه را در نيمه شب دور از انظار خليفة و... ذكر كرده؟ ومى گويد:
چون فاطمه وفات كرد شوهرش علي (ع) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.
فلمّا توفّيت دفنها زوجها عليّ ليلاً و لم يؤذن بها ابابكر و صلّى عليها...
صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.
چرا كراهيت على (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟
... أن ائتناو لا يأتنا احد معك كراهيّة لمحضر عمر.
همان مدرك اگر بخارى مىبود شايد مىگفت: من تنها نبودم، مسلم هم همين جريان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر اين رزيّة چنان گريست كه از اشكاهايش ريگها تر شدند:
« قال ابن عباس: يوم الخميس وما يوم الخميس، ثمّ بكى حتّى بلّ دمعه الحصى، فقلت يا بن عباس وما يوم الخميس؟ قال: اشتدّ برسولاللَّه (صلى الله عليه و سلم) وجعه فقال ائتوني اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدي فتنازعوا وما ينبغي عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعوني... »
ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبهاى سپس گريست تا آب ديدگانش ريگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چيست؟ گفت: بيمارى رسول خدا (ص) شديد گشت، پس فرمود: بياوريد تا براى شما نوشتارى بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پيامبر سزاوار نيست، و گفتند او را چه شده است، هزيان مىگويد، از او جوياشويم، فرمود، رها كنيد مرا...
صحيح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصيّه باب 5 الوقف ح 22.
ابن ابى شيبه استادم قبل از من فاجعه را روشنتر بيان كرده كه تهديد بآتش كشيدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشنتر از آن است كه بتوان آن را مخفى كرد، چه اينكه اين مطلب در منابع معتبر ما اهلسنت فراوان آمده.
شايد كسى تصّور كند: آنچه به سند صحيح ومعتبر ثابت وغير قابل انكار است، تهديد به آتش كشيدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نيست. بلى، كلام ابن ابى شيبه به تنهايى آتش زدن بيت وحى را ثابت نمىكند، امّا بخارى با نقل بيعت نكردن على (ع) با ابوبكر از به آتش كشيدن بيت نبوّت خبر مىدهد. زيرا در نقل ابن ابى شيبه خوانديم كه عمر قسم ياد كرد اگر بيعت نكنند دستور مىدهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّى بود كه فاطمه (س) سوگند مىخورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخارى آورده است:
«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وى قهر كرد پس با او سخنى نگفت تا وفات نمود وبعد از پيغمبر (ص) شش ماه زندگى كرد... (و على (ع)) در اين ماههابيعت نكرد.
«فوجدت فاطمة على ابى بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّى توفيّت وعاشت بعد النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) ستّة اشهر... ولم يكن يبايع تلك الاشهر. »
صحيح بخارى، ج 3، ص 253، كتاب المغازى، باب 155 غزوة خيبر، حديث 704.
پس بنا بر اين چنانكه بلاذرى در انساب الاشراف مىگويد:
« فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة ».
عمر به مقتضاى قسمش عمل كرد وبيت اهل البيت را به آتش كشيد.
وآنچه برخى نقل كردهاند كه على (ع) پس از تهديد ناگزير از بيعت شد ونوبت به احراق نرسيد، مخالف نقل بخارى است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بيشترى برخوردار است، ونيز شواهد حديثى وتاريخى، آن رامردود مىداند. بلى قافيه اين مرثيه و نوحه با سرودن طليعه آن به زبان هر سرايندهاى جارى مىشود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس براى وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنين و... از دنيا رفتن پس از مدت كوتاهى، قتل و شهادت و مستند به اين مقدمات خواهد بود.
هر چند بعضى از ناقلين اين مرثيه و مصيبت به نتيجه آن تصريح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت اين مرثيه به وسيله پدر فاطمه (س) پيامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پايان سرائيده شد. تا اينجا به گوشهاى از شواهد تاريخى حديثى بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نيازى به تكثير منابع نيست.
امّا از طرف ديگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگين است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهاى تاريخى و حديثى آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختى مىتواند آن را باور كند.
مگر على (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟
على (ع) مىديد؟ مىديد فاطمه (س) را مىزدند؟ مىديد آتش شعله مىكشد؟ مىديد مصيبتهايى كه روزگاران را همچون شب تار و سياه كرده است بر فاطمه (س) مىبارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟
مگر نديده بودند على (ع) در خيبر را چگونه از جا كند؟ مگر نديده بودند على (ع) مرحب را چگونه دو نيم كرد؟ مگر نديده بودند على (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر نديده بودند؟؟؟
مگر نداى جبرئيل را نشنيده بودند «لا سيف الاّ ذوالفقار و لا فتى الاّ على» چگونه جرأت كردند؟ بلى على (ع) را ديده بودند.
اى كاش على (ع) را فقط در اين صحنهها ديده بودند تا جرأت نمىكردند. حلم على را هم كه از كوهها سختتر بود ديده بودند.
يافته بودند كه على (ع) نفس پيغمبر (ص) است، و پيغمبر را نيز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پيامبر (ص) جرأت مىكردند. و او را مىآزردند ! آن هم نه آزارى همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله مىريختند ! از آن زشتتر ! و نه آزارى همچون آزار مشركان و يهود و نصارى در جنگها با تير و نيزه و شمشير، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پيامبر (ص): آه چه دشوار است بر غيرت اللَّه. بايد سر بر ديوار نهاد و تا ابد بر مظلوميت محمد (ص) خون گريست « كه او فرمود: «ما اوذى نبىّ بمثل ما اوذيت» بجاى اينكه با پيروزىها اذيّت و آزارها كم شود افزون مىگرديد ! و با رحلتش به اوج رسيد.
يافته بودند كه سماحت و عظمت پيامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. ديده بودند در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمىكرد و مىفرمود «انّ قومى لا يعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشير كشيده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مىكردند.
او حيا مىكرد كه خود در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مىشد اعتراض كند، او دين خدا را پاس مىداشت، و خدا به دفاع از او مىپرداخت.
از آيات سوره احزاب استفاده مىشود كه: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مىشدند. چون آنها را دعوت به ميهمانى مىكردند، پس از پذيرايى دور هم مىنشستند و با هم به گفتگوهاى بيهوده و حتى آزاردهندهاى مىپرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر چيزى مىخواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مىكردند. پيامبر از اين وضع آزرده مىگشت.
امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند. خداوند آياتى را فرو فرستاد و آنها را از اين رفتار ناشايست خصوصاً در مورد همسران پيامبر بر حذر داشت.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ! به خانههاى پيامبر داخل نشويد مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، ووقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مىآزارد، ولى از شما شرم مىكند (وچيزى نمىگويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. وهنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مىخواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما وآنها بهتر است
سورة الاحزاب، آية 53.
و سپس فرمود:
شما حق نداريد پيامبر (ص) را بيازاريد و پس از او با همسرانش ازدواج كنيد اين رفتار شما نزد خداوند بزرگ است
وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما
سورة الاحزاب، آيه 53.
و پس از چند آيه مىفرمايد:
آنانكه خدا و پيامبرش را مىآزارند، خداوند برآنها در دنيا و آخرت لعن مىفرستد و براى آنان عذابى خار كننده آماده فرموده است.
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا
سورة الاحزاب، آيه 57.
شايد بتوان يكى از اهم مصاديق آزار پيامبر (ص) را داستانى كه بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان اين است كه زنان پيامبر اكرم (ص) در تاريكى شب با پوشش كامل به مكانى كه خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مىرفتند. چون امالمؤمنين سوده قد بلندى داشت يا تنومند بود عمر وى را شناخت و فرياد برآورد كهاى سوده تو نمىتوانى خود را از ما پنهان كنى، بدان كه ما تو را شناختيم. سوده بر مىگردد، و به پيامبر شكوه مىبرد و آن حضرت مىفرمايد شما رخصت داده شدهايد كه براى حوائجتان خارج شويد. اين داستان را بخارى در سه جا از كتاب صحيحش آورده است.
1 - در كتاب التفسير سورة الاحزاب در ذيل آيات فوق:
« عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِيمَةً لَا تَخْفَى على من يَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال يا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَانْظُرِي كَيْفَ تَخْرُجِينَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e في بَيْتِي وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى وفي يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إني خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِي فقال لي عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »
ايشه گفت: پس از آنكه آيه حجاب نازل گرديد، سوده براى قضاى حاجتش بيرون رفت، او زنى تنومند بود، از اينرو نمىتوانست خود را از كسانيكه او را مىشناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را ديد، وگفت: اى سوده ! به خدا نمىتوانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فكر كن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پيامبر وارد شد وگفت: يا رسول اللَّه ! من براى برخى از نيازهاى خود بيرون رفتم: عمر به من چنين وچنان گفت... پس (پيامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شدهايد تا براى نيازهايتان خارج شويد.
صحيح بخارى، ج 3، ص451 باب 45، حديث 1220.
2 - در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:
« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَيْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله يا سَوْدَةُ ما تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا فَرَجَعَتْ إلى النبي e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو في حُجْرَتِي يَتَعَشَّى وَإِنَّ في يَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ عليه فَرُفِعَ عنه وهو يقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »
(عايشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بيرون رفت، عمر او را ديد وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمىتوانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پيامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل كرد، واو (ص) مىفرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نيازهايتان خارج شويد.)
همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.
3 - كتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.
« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبي e كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلى الْمَنَاصِعِ وهو صَعِيدٌ أَفْيَحُ فَكَانَ عُمَرُ يقول لِلنَّبِيِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم يَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) يَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبي (ص) لَيْلَةً من اللَّيَالِي عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِيلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ يا سَوْدَةُ حِرْصًا على أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ »
عايشه گفت: همسران پيغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمين وسيعى مىرفتند، عمر به پيامبر مىگفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پيامبر (به نصيحت عمر) عمل نمىكرد، تا شبى سوده بنت زمعه كه قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بيرون شد، پس عمر فرياد بر آورد: اى سوده بدان كه تو را شناختيم، چون وى بر نزول آيه حجاب حريص بود.
همان، ج 1، ص 136، ب109، ح 143.
معمولاً مفسرين شأن نزول آيات فوق را دو قضيّه ذكر كردهاند.
1 - داستان فوق
2 - اينكه يكى از اصحاب پيامبر (ص) گفت: چون پيامبر از دنيا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، اين سخن به آن حضرت رسيده بسيار آزرده شد، پس آيات فوق نازل گرديد.
گروهى از مفسران اين شأن نزول را ذكر كردهاند از آن جمله است طبرى در جامع البيان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن كثير در تفسير القرآن العظيم، ابن كثير صحابى مورد شأن نزول آيه را طلحه و همسرى را كه در نظر داشته عايشه دانسته است.
با وجود اينكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آيه حجاب واقع گرديده به طوريكه در متن حديث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عين حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذيت و آزار امالمؤمنين سوده حرم پيامبر را - كه موجب آزردگى رسول خدا شده و يكى از اسباب نزول آيه شريفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسولاللَّه) حق اذيت و آزار پيامبر (ص) را نداريد - را جزء فضائل عمر و يا به تعبير ديگر از موافقات عمر به شمار آوردهاند.
مثلاً آلوسى پس از قبول اينكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسولاللَّه (ص) و آزردن او است، مىگويد:
عمر در اين كار عيبى نمىديده، چون گمان مىكرده كه بر اين كار خير عظيمى مترتب مىگردد.
«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهي مشهورة، وعدّ الشّيعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سوده حرم رسول اللَّه (صلى الله عليه و سلم) وايذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسليم صحة الخبر أنّه (ره) رأى أن لابأس بذلك، لما غلب على ظنّه من ترتب الخير العظيم... »
تفسير روح المعانى، ج 22، ص 72.
و نيز بخارى - يا برخى از راويان حديث - در كتاب وضوء اين داستان را چنين توجيه كردهاند، كه اين اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ينزل الحجاب» بوده.
صحيح بخارى، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.
و حال آنكه خود در تفسير سوره احزاب گفته است: اين داستان پس از نزول آيه حجاب بوده است. همان.
اين امر موجب گرديده تا برخى از شارحان بخارى ناگزير شوند براى جمع بين اين احاديث بگويند شايد اين داستان مكرّر تحقق يافته است.
«قال الكرمانى: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم في الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتين. »
فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.
به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پيامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت مىكردند. گاه با آرزوى رحلت پيامبر، خيال ازدواج با همسرش را در سر مىپروراندند، گاه با عبارات توهين آميزى همسران پيامبر (ص) را مخاطب قرار مىدادند.
آه، اين چه جرئتى وقيحانه است؟ تصور رحلت رهبران دينى براى ارادتمندانشان بسيار دشوار است. آه چه مظلوميتى؟ آه چه غربتى؟
يا رسولاللَّه «اصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما اعظم المصيبة حيث انقطع عنا الوحى و حيث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شريف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هواى ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جملههاى اهانت آميز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)
آه چه جرئتى؟ آيا اين قوم پس از آنكه خود به حكومت رسيدند، و فاطمه (س) و اهلبيت پيامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گرديدند، براى پىگيرى اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پيامبر است؟ چون همسر على است؟ چون مصيبت زده است؟ آن هم به بزرگترين مصائب؟ نه، اين امور بر جرئت آنان مىافزود.
امّا هنوز جاى سؤال است كه چرا از شجاعت پيامبر (ص) و على عليه السلام نمىهراسيدند و جرأت مىكردند؟ يا به تعبير ديگر، چرا پيامبر و على صلوات اللَّه عليهما از شجاعت و غيرت خود بهره نمىگرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چيره شوند؟
اولاً: خاندان پيامبر (ص) همانند ديگران نيستند.
آنچه آنان را به عكس العمل وا مىدارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمىكنند. بلكه تنها مدافع دين و تابع وظيفه و امر الهىاند.
حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مىكرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.
ثانياً: روشن است كه اگر به همسر يا مادر و خواهر كسى - هر چند ضعيف و غيرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمىخيزد. امّا اگر بداند كه مهاجمين مىخواهند با تحريك احساسات، وى را به عكسالعمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبير و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هيچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمىرساند.
على (ع) مىدانست آشوب و جنجال هدف مهاجمين است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه عليهما السلام بگيرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمين را خنثى كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤوليت بزرگ خود را براى حفظ دين ايفا و حجت را تا روز قيامت بر خلق تمام كرد.
و به اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيشروى تاريخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشيد عُمْر فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟ آيا به مرگ طبيعى بود؟
تهديد به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت؟
آتشزدن در خانه چطور؟
در به پهلوزدن چطور؟
سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود؟
اگر اينها نبود؟ يا اينها موجب شهادت نبود؟
پس چرا: همانطور كه بخارى ومسلم مىگويند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟
« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».
صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح1265.
« فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى توفّيت. »
همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704. و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.
چرا در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟
«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى عليها. »
همان.
چرا چنانكه بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد؟
همان.
چرا قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه: على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مىدانست؟
قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »
صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.
شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامىخاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه (س) درگير مىشد. امروز تحريف گران تاريخ مىگفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه كشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود.
اين قبيل امور از تحريف گران تاريخ بعيد نيست، چه اينكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از اين نمىباشد. تحريف گران تاريخ، توجيه كنندگان حقايق، در مورد شهيد جنگ صفين، عمّار ياسر، كه پيامبراكرم (ص) فرموده بود: « يقتله الفئة الباغية»:
« فراه النّبيّ (صلى الله عليه و سلم) فينفض التّراب عنه ويقول: تقتله الفئة الباغية ويح عمّار يدعوهم الى الجنّة ويدعونه الى النّار»
صحيح بخارى، ج1، ص254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.
تو را گروهى سركش به شهادت مىرسانند.
چون صدور اين حديث از پيامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و يكى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلين عمّار و رهبرشان بود، آنانكه براى دفاع از معاويه از هيچ مكابرهاى روى گردان نبودند، روز را تاريك و شب را روشن معرفى مىكردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اينكه پيامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:
«يدعوهم الى الجنّة و يدعونه الى النار »
همان
عمّار آنان را به سوى بهشت مىخواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مىكنند.
و به اين وسيله پيامبر اكرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آيه شريفه:
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ
سورة القصص، آية 41.
قرارداد.
راه اندازي رستوران سنتي پارك گلشن در مجموعه ي پرديسان قائم
مدير جنگل قائم از راه اندازي رستوران سنتي پارك گلشن در مجموعه ي جنگل قائم خبر داد.
محمد ايلاقي با بيان اينكه به همت سازمان پارك ها و فضاي سبز شهرداري كرمان وبا همكاري بخش خصوصي رستوران سنتي پارك گلشن در مجموعه ي جنگل قائم راه اندازي شد ه است، هدف از اين اقدام را رفاه حال شهروندان و ميهمانان عنوان كرد.
وي ادامه داد : به زودي در اطراف اين رستوران تعدادي آلاچيق ها ، آبخوري و ديگرامكانات مورد نياز ايجاد مي شود .
توزیع نهال ریشهای تولیدی سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان: بیش از 4000 اصله درخت بین شهروندان توزیع شد مدیرعامل…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: کِشت بهاره با یک میلیون و 500 هزار…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان اعلام کرد:ثبت درخواست کاشت درخت «محله سبز» مدیرعامل سازمان سیما،…
Read Moreجهش شهرداری کرمان در تأمین حداکثری گلوگیاه مورد نیاز شهر کرمان مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری خبر داد:هرس زمستانۀ درختان شهر کرمان مدیرعامل سازمان سیما، منظر و…
Read Moreجابهجایی درختانِ مسیری پروژههای عمرانی شهر به شیوه قالببندی مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان، از…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهرداری کرمان خبر داد:آفتزدگی و خطرساز بودن، دلیل قطع درختان «نارون» خیابان «والفجر»…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد:لایروبی ۱۰۰ هکتار از فضای سبز جنگل قائم(عج) مدیرعامل سازمان…
Read Moreگلزار شهدا آماده برگزاری مراسم سالگرد شهادت سردار دلها مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان، از…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد:آمادهسازی «گلزار شهدا» برای دومین سالگرد شهادت سردار دلها…
Read Moreجابهجایی موفقیتآمیز درختان در پروژههای عمرانی به شیوه قالببندی مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان، از…
Read Moreبرگزاری چهارمین کارگاه آموزشی فضای سبز مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان، از برگزاری چهارمین کارگاه…
Read Moreآموزش کارشناسان بخش نظارت سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان مدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: کاشت نهالهای فصلی در تمام پارکهای مناطق پنجگانه…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: تجهیز و بهسازی سرویسهای بهداشتی جنگل قائم(عج) مدیرعامل…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد:کاشت بیش از یک میلیون و 500 هزار نهال…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: اجرای عملیات گسترده مبارزه با آفات در فضای…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: کاشت ۳۱ هزار نهال فصلی و ۲۰۰۰ گلدان در گلزار…
Read Moreمدیرعامل سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری کرمان خبر داد: کاشت 4520 درخت و درختچه در دو بوستان…
Read Moreمهندس یدالله علیزاده
ما 114 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم